|
|
ما جمع شده بودیــم داشتیم دوسیـب میکـشیدیم خیر ِ سرمـون...
یـدف چشـتون روز ِ بد نبینه ذغال افتاد رو فـرش ،منم هول کردم سریع برش داشــتم گذاشتمـش رو سینـی ِ قلـیون...
دستمم سوخت بد جور اوف شد...
فـرشم یه تیکـه سوخت...:(((
حالا ما نشستیم نظر بدیم ببینیم چیکار کنیم این جای سوختگی رو..؟!
رفیــقم رضا:یه قیـچی بیار من خــودم سوختگیشــو با قیچی میبـرم درسـت میـشه...
رفـیقـم علـیرضا(صاب خونه):نه بابا معــلوم میشــه...بذار مـاژیک بیـارم رنگـش کنیم درست شـه!
مـن:برید بابا اُسگولا...بـبینید من چی میگم؟
اونام گفتـن بگو ببینیم عقـل ِ کُل...
مـن:بیاید کُل ِ خونه رو نفت بپاشیم آتیش بزنیم :)
اونجوری همه چی میســوزه احتماله اینکه کسـی به اینـجای فرش شـک کنه کاهــش پیدا میــکنه خخخخخخ
مرگه من نظرو داشتی؟
مایکل اسکافیلد باید بره جلو بوق بزنه:)
نظرات شما عزیزان:
|
یک شنبه 18 فروردين 1392برچسب:, |
|
|
|